...


المجتمعات الإسلامية



الدين والسياسة في الاسلام /°_°\ مختارات من الصحافة العالمية

من محتوى طرف ثالث ، ستخرج من موقعنا عند النقر فوق هذه الروابط

الأربعاء، 4 يونيو 2025

موضع ایران درباره غنی‌سازی اورانیوم — نقطه عطف یا بن‌بست در مذاکرات با ایالات متحده؟

    يونيو 04, 2025   No comments

اظهارنظر اخیر رهبر عالی ایران که غنی‌سازی اورانیوم را «حقی غیرقابل مذاکره» خواند، مرز روشنی را ترسیم کرده است. این موضع، معضل بنیادی در مذاکرات هسته‌ای ایران و ایالات متحده را آشکار می‌سازد: یا آمریکا حق حاکمیتی ایران در غنی‌سازی اورانیوم برای اهداف صلح‌آمیز را به رسمیت می‌شناسد — که می‌تواند واقع‌گرایی جدیدی به دیپلماسی ببخشد و موفقیت آن را ممکن سازد — یا این حق را رد می‌کند و خطر فروپاشی مذاکرات در سایه‌ی آنچه دورویی تلقی می‌شود، افزایش می‌یابد.


منطق ایران مبتنی بر حاکمیت ملی و امنیت راهبردی است. به گفته رهبر ایران، انکار توانایی غنی‌سازی برای ایران در حالی که به سایر کشورها اجازه داده می‌شود، همچون منع یک کشور از پالایش نفت خود است. این تشبیه قابل توجه است؛ چرا که اگر کشوری منابع خام در اختیار داشته باشد اما از فرآوری آن‌ها منع شود، وابستگی دائمی به قدرت‌های خارجی پیدا می‌کند — امری که زیرساخت انرژی، اقتصاد و امنیت آن را تهدید می‌کند.


ایالات متحده و متحدانش به‌طور تاریخی به توانایی غنی‌سازی با دیده تردید نگریسته‌اند، زیرا این فناوری دارای کاربرد دوگانه است؛ همان فناوری که می‌تواند سوخت نیروگاه‌ها را تأمین کند، با غنی‌سازی بیشتر، می‌تواند ماده لازم برای تولید سلاح هسته‌ای فراهم آورد. با این حال، این تردید به تنهایی دیگر نمی‌تواند مبنایی مشروع برای سلب حقوق غنی‌سازی باشد؛ به‌ویژه در شرایطی که کشورهای بیشتری — از جمله متحدان آمریکا مانند عربستان سعودی — آشکارا به دنبال برنامه‌های هسته‌ای بومی هستند و خواهان حق غنی‌سازی نیز شده‌اند.


افزون بر این، زمینه جهانی تغییر کرده است. با روی آوردن کشورها، از جمله ایالات متحده، به انرژی هسته‌ای به‌عنوان منبعی پاک و قابل‌اعتماد در مقابله با تغییرات اقلیمی، اورانیوم غنی‌شده دیگر صرفاً یک منافع ملی نیست بلکه به مسئله‌ای جهانی بدل شده است. شرکت‌های فعال در حوزه هوش مصنوعی، مراکز داده، و صنایع پیشرفته تکنولوژی، نیاز روزافزونی به انرژی دارند و انرژی هسته‌ای هرچه بیشتر به‌عنوان راه‌حلی بلندمدت پذیرفته می‌شود. این روند استدلال را تقویت می‌کند که توانایی غنی‌سازی ذاتاً بی‌ثبات‌کننده نیست — بلکه به‌طور فزاینده‌ای برای زیرساخت‌های مدرن ضروری است.


این تغییر جهانی به‌سوی انرژی هسته‌ای صرفاً یک گمان نیست؛ بلکه در عمل در حال وقوع است. فهرست کشورها و شرکت‌هایی که سرمایه‌گذاری گسترده‌ای در زیرساخت هسته‌ای، از جمله توانایی‌های غنی‌سازی، انجام می‌دهند، در حال افزایش است. ایالات متحده، تحت فشار نیازهای انرژی ناشی از توسعه هوش مصنوعی و ملاحظات امنیت ملی، ابتکار بزرگی برای گسترش انرژی هسته‌ای راه‌اندازی کرده و قصد دارد ظرفیت خود را تا سال ۲۰۵۰ چهار برابر کند. شرکت‌های بزرگ فناوری مانند "متا" و "مایکروسافت" نیز به‌طور مستقیم درگیر شده‌اند؛ متا اخیراً قرارداد ۲۰ ساله‌ای با تأمین‌کننده انرژی هسته‌ای آمریکایی برای تأمین انرژی مورد نیاز پروژه‌های هوش مصنوعی خود امضا کرده و مایکروسافت نیز از توسعه رآکتورهای کوچک ماژولار برای مراکز داده آینده پشتیبانی می‌کند. بریتانیا پروژه‌های جدیدی مانند "هینکلی پوینت سی" و "سایزول سی" را پیش می‌برد، لهستان نخستین نیروگاه هسته‌ای تجاری خود را با همکاری وستینگهاوس می‌سازد، و آفریقای جنوبی، قزاقستان و حتی عربستان سعودی نیز در حال اجرای برنامه‌های توسعه هسته‌ای هستند. بسیاری از این پروژه‌ها شامل غنی‌سازی بالاتر از سطح ۳.۵٪ هستند — سطحی که در رآکتورهای اولیه استفاده می‌شود — که نزدیک به سطحی است که ایران نیز به‌ویژه برای تولید رادیوایزوتوپ‌های پزشکی و رآکتورهای تحقیقاتی به آن نیاز داشته است (که معمولاً به غنی‌سازی ۲۰٪ نیاز دارند). پذیرش گسترده این نیازها در میان متحدان آمریکا و بخش خصوصی، نشان‌دهنده‌ی تناقضی بنیادین است: رد حق ایران در حالی که دیگران آزادانه از آن بهره می‌برند، روز‌به‌روز غیرقابل دفاع‌تر به نظر می‌رسد، به‌ویژه زمانی که در چارچوب اهداف صلح‌آمیز و درمانی ارائه می‌شود.


رهبر ایران همچنین به تجربه‌ای پیشین اشاره کرد که بی‌اعتمادی ایران به تعهدات غربی را تقویت می‌کند. شکست طرح تبادل سوخت در دهه ۱۳۸۰ (۲۰۰۰ میلادی)، که طی آن ایران موافقت کرد اورانیوم با غنای پایین خود را با سوخت غنی‌تر مبادله کند اما پس از خروج غرب، نتیجه‌ای نگرفت، مثالی است از اینکه چرا ایران بر خودکفایی اصرار می‌ورزد. در این چارچوب، پافشاری بر غنی‌سازی نه‌تنها راهبردی بلکه ماهیتی و حیاتی تلقی می‌شود.


اکنون ایالات متحده در برابر انتخابی سرنوشت‌ساز قرار دارد. می‌تواند حق ایران در غنی‌سازی را بر اساس معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) — که به‌صراحت غنی‌سازی را ممنوع نمی‌کند، بلکه خواهان اعمال نظارت و بازرسی است — به رسمیت بشناسد و به‌جای منع، بر شفافیت و راستی‌آزمایی تمرکز کند. این مسیر می‌تواند نیازهای مشروع انرژی ایران را تأیید کند، از تنش‌ها بکاهد و محیطی برای شکوفایی دیپلماسی فراهم آورد. همچنین می‌تواند الگویی برای نظامی جهانی منصفانه‌تر و مبتنی بر قوانین در حوزه انرژی هسته‌ای ارائه دهد.


از سوی دیگر، ایالات متحده می‌تواند همچنان به مخالفت قاطعانه با غنی‌سازی ادامه دهد و آن را خطری برای اشاعه تسلیحات هسته‌ای قلمداد کند. اما چنین رویکردی در حالی که برنامه‌های غنی‌سازی در کشورهای دیگر (مانند عربستان یا ژاپن) را می‌پذیرد یا حتی حمایت می‌کند، مشروعیت اخلاقی موضع واشنگتن را تضعیف کرده و آن را در معرض اتهام به استانداردهای دوگانه ژئوپلیتیکی قرار می‌دهد. اگر غنی‌سازی در ایران تهدید محسوب می‌شود، باید در سایر کشورها نیز تهدید تلقی شود. در غیر این صورت، موضع آمریکا بیشتر به راهبرد مهار ایران شباهت خواهد داشت تا پایبندی اصولی به عدم اشاعه.


اظهارنظر اخیر ایران ممکن است به‌راستی نقطه عطفی باشد. اگر ایالات متحده روند بین‌المللی گسترده‌تری را که در آن انرژی هسته‌ای دیگر تجمل نیست بلکه یک ضرورت است، به رسمیت بشناسد و تصمیم به تعامل با ایران بر پایه شفافیت بگیرد، مذاکرات می‌تواند شتاب گیرد و به نتیجه برسد. اما اگر ایالات متحده همچنان از به رسمیت شناختن حق ایران برای غنی‌سازی خودداری کند، در حالی که این حق را به دیگران اعطا می‌کند، خطر نابودی دیپلماسی و تثبیت آینده‌ای مبتنی بر بی‌اعتمادی را افزایش می‌دهد. در نهایت، اصرار ایران بر غنی‌سازی، ایالات متحده را وادار به انتخابی اساسی می‌کند: پذیرش دیپلماسی انرژی واقع‌گرایانه و منسجم، یا پافشاری بر معیارهایی که دیگر با واقعیت هسته‌ای جهان هم‌خوانی ندارد.

موقف إيران من تخصيب اليورانيوم — نقطة تحول أم طريق مسدود في المفاوضات مع الولايات المتحدة؟

    يونيو 04, 2025   No comments


أثار التصريح الأخير للمرشد الأعلى الإيراني، الذي أكد فيه أن تخصيب اليورانيوم "حق غير قابل للتفاوض"، جدلاً كبيراً، ورسم خطاً واضحاً في الرمال. فقد كشف هذا الموقف عن المعضلة الأساسية التي تواجه مفاوضات الملف النووي بين الولايات المتحدة وإيران: إما أن تعترف الولايات المتحدة بحق إيران السيادي في تخصيب اليورانيوم لأغراض سلمية — مما قد يُضفي على الجهود الدبلوماسية طابعاً من الواقعية ويمنحها فرصة للنجاح — أو ترفض هذا الحق، مخاطِرة بانهيار المفاوضات تحت وطأة ما يُنظر إليه على أنه نفاق سياسي.

المنطق الإيراني ينبع من مفهومي السيادة الوطنية والأمن الاستراتيجي. فقد شبّه المرشد الإيراني منع بلاده من تخصيب اليورانيوم مع السماح لدول أخرى بذلك، بمنع دولة من تكرير نفطها الخاص. وهذا التشبيه يحمل وجهاً من المنطق؛ إذ إن حرمان دولة من معالجة مواردها الخام يُبقيها في حالة تبعية دائمة للقوى الخارجية، مما يعرض بنيتها التحتية للطاقة واقتصادها وأمنها للخطر.

لطالما نظرت الولايات المتحدة وحلفاؤها إلى قدرات التخصيب بعين الريبة، نظراً لإمكانية الاستخدام المزدوج؛ فالتقنية ذاتها التي تُستخدم في تشغيل محطات الطاقة النووية يمكن، عبر مراحل إضافية من التخصيب، أن تُنتج مواد صالحة للأسلحة النووية. إلا أن هذا الشك وحده لم يعد مبرراً كافياً لرفض حقوق التخصيب، خصوصاً في وقت تسعى فيه دول عديدة — بما في ذلك حلفاء للولايات المتحدة كالسعودية — لتطوير برامج نووية محلية تطالب فيها بحق التخصيب أيضاً.

علاوة على ذلك، فإن السياق العالمي قد تغيّر. فمع توجه الدول، بما في ذلك الولايات المتحدة، نحو الطاقة النووية كمصدر نظيف وموثوق للطاقة في مواجهة تغيّر المناخ، لم يعد اليورانيوم المخصب مجرد مصلحة وطنية، بل أصبح مصلحة عالمية. فشركات الذكاء الاصطناعي ومراكز البيانات والصناعات التقنية المتقدمة تولّد طلباً هائلاً على الطاقة، ويتم تبنّي الطاقة النووية بشكل متزايد كحل طويل الأمد. هذا الاتجاه يعزز الحجة القائلة بأن التخصيب ليس في حد ذاته مصدراً لعدم الاستقرار، بل هو حاجة ضرورية للبنية التحتية الحديثة.

وهذا التحول نحو الطاقة النووية ليس مجرد نظرية؛ بل هو واقع قائم. إذ تستثمر دول وشركات كثيرة في البنية التحتية النووية، بما يشمل قدرات التخصيب. وقد أطلقت الولايات المتحدة، مدفوعةً بحاجات الذكاء الاصطناعي ومتطلبات الأمن القومي، مبادرة كبرى لتوسيع الطاقة النووية بهدف مضاعفة قدرتها أربع مرات بحلول عام 2050. وقد دخلت شركات التكنولوجيا الكبرى مثل "ميتا" و"مايكروسوفت" على الخط؛ حيث وقّعت "ميتا" اتفاقاً لمدة 20 عاماً مع مزود للطاقة النووية في الولايات المتحدة لتأمين الطاقة لمشروعاتها في الذكاء الاصطناعي، بينما تدعم "مايكروسوفت" تطوير مفاعلات صغيرة مخصصة لمراكز البيانات المستقبلية. في المملكة المتحدة، يجري العمل على مشروعات مثل "هينكلي بوينت سي" و"سايزويل سي"، وتبني بولندا أول محطة نووية تجارية بالشراكة مع "وستينغهاوس"، وتسير جنوب إفريقيا وكازاخستان والمملكة العربية السعودية أيضاً نحو توسيع الطاقة النووية. ومن اللافت أن العديد من هذه المشاريع تشمل، أو ستتطلب، تخصيب اليورانيوم بنسبة تفوق 3.5%، وهي النسبة المعتادة في المفاعلات الأساسية — وهذه نسب قريبة مما سعت إليه إيران، لا سيما لتلبية احتياجات طبية أو بحثية تتطلب تخصيباً بنسبة 20%. إن تقبّل هذا المستوى من التخصيب بين حلفاء الولايات المتحدة والقطاع الخاص يُبرز التناقض الواضح: فرفض منح إيران نفس الحقوق التي تُمارسها دول أخرى بشكل علني يبدو أمراً متزايد الصعوبة، خاصة عندما يُقدَّم في إطار الأغراض السلمية والطبية.


وقد أشار القائد الإيراني إلى تجربة سابقة تُعزز من شكوك بلاده تجاه التزامات الغرب، وهي صفقة تبادل الوقود التي انهارت في العقد الأول من القرن الحالي، حين وافقت إيران على مبادلة اليورانيوم منخفض التخصيب بوقود مخصب بدرجة أعلى، لكنها تُركت دون مقابل بعد انسحاب الغرب من الاتفاق. وهذه التجربة تُفسر سبب إصرار إيران على الاكتفاء الذاتي، وتجعل من رفضها التخلي عن التخصيب خياراً وجودياً، وليس فقط استراتيجياً.


الولايات المتحدة الآن أمام مفترق طرق حاسم. بإمكانها الاعتراف بحق إيران في التخصيب وفق معاهدة عدم الانتشار النووي (NPT) — التي لا تحظر التخصيب صراحة، لكنها تشترط وجود رقابة وتفتيش — والسعي نحو الشفافية والتحقق بدلاً من المنع. هذا النهج من شأنه أن يُضفي شرعية على احتياجات إيران الطاقية، ويُخفف التوترات، ويُهيئ بيئة مواتية للدبلوماسية. كما يمكن أن يُشكّل نموذجاً لنظام عالمي أكثر عدالة وشفافية في مجال الطاقة النووية.


أما الخيار الآخر، فهو استمرار الولايات المتحدة في معارضة التخصيب بشكل مطلق، واعتباره تهديداً للانتشار النووي. غير أن القيام بذلك، في الوقت الذي تُساند فيه برامج تخصيب في دول أخرى (مثل السعودية أو اليابان)، يُقوّض الموقف الأخلاقي لواشنطن، ويفتح المجال لاتهامات بالكيل بمكيالين. فإذا كان التخصيب تهديداً في إيران، فيجب اعتباره تهديداً في أماكن أخرى أيضاً. وإلا، فإن الموقف الأميركي سيبدو وكأنه محاولة لاحتواء إيران استراتيجياً، لا التزاماً مبدئياً بعدم الانتشار.


قد يُشكّل التصريح الإيراني الأخير نقطة انعطاف حقيقية. فإذا اعترفت الولايات المتحدة بالتحوّل العالمي الأوسع — حيث لم تعد الطاقة النووية ترفاً بل ضرورة — وقررت التعامل مع إيران على أساس الشفافية بدلاً من النفي، فقد تتسارع المفاوضات وتُحقق تقدماً. أما إذا استمرت في رفض الاعتراف بحق إيران في التخصيب، بينما تُتيح ذلك للآخرين، فإنها تُخاطر بوأد الدبلوماسية وترسيخ مستقبل يسوده انعدام الثقة. في نهاية المطاف، يُجبر إصرار إيران على التخصيب الولايات المتحدة على اتخاذ قرار مصيري: إما تبني دبلوماسية طاقية واقعية ومتسقة، أو التمسك بمعايير متقادمة لم تعد تعكس الواقع النووي العالمي.


الأحد، 23 مارس 2025

تركيا في أزمة: الاعتقال المدفوع بالسياسة لعمدة إسطنبول

    مارس 23, 2025   No comments

لقد أُدخل المشهد السياسي في تركيا في حالة من الاضطراب بعد الاعتقال الأخير لأكرم إمام أوغلو، العمدة الشعبي لإسطنبول. تم احتجاز إمام أوغلو، وهو عضو في حزب الشعب الجمهوري المعارض، بتهم فساد في خطوة يراها الكثيرون مدفوعة بالسياسة.

صدر أمر الاعتقال عن قاضٍ في إسطنبول، وسط موجة من الاحتجاجات الواسعة في جميع أنحاء تركيا التي تدين احتجاز إمام أوغلو. تم اتهام العمدة بـ "مخالفات" في تعامله مع عقود بلدية و"دعاية إرهابية" - وهي تهم يعتبرها مؤيدوه محاولات مفبركة لإزالة خصم سياسي قوي من حزب الرئيس رجب طيب أردوغان الحاكم.

بدأت هذه الجدل الأسبوع الماضي عندما أوقفت وزارة الداخلية التركية إمام أوغلو من منصبه كعمدة لإسطنبول، إلى جانب عمدة منطقتين أخريين في إسطنبول. تم اتخاذ هذا الإجراء بموجب المادة 127 من الدستور التركي، التي تسمح بإزالة مؤقتة للمسؤولين المنتخبين الذين يواجهون تحقيقات جنائية.

ردًا على ذلك، اجتمع مجلس مدينة إسطنبول في جلسة طارئة وانتخب عمدة مؤقت ليملأ دور إمام أوغلو. ومع ذلك، رفض إمام أوغلو التراجع، واصفًا هذه الخطوة بأنها "هجوم على الديمقراطية"، داعيًا جميع المواطنين الأتراك البالغ عددهم 86 مليونًا إلى "ملء صناديق الاقتراع ورفع أصواتهم ضد الظلم".

أدى اعتقال إمام أوغلو إلى إشعال موجة من الغضب العام التي تجاوزت فقط مؤيديه. اندلعت الاحتجاجات في أكثر من ثلثي محافظات تركيا الـ81، حيث عبر المتظاهرون - بما في ذلك العديد من الشباب غير المهتمين بالسياسة وطلاب الجامعات - عن استيائهم مما يرونه إساءة واضحة من الحكومة للسلطة.


تكمن الأهمية الأوسع لهذه الأزمة في العواقب المحتملة طويلة الأجل على الديمقراطية التركية. كان يُنظر إلى إمام أوغلو على أنه نجم سياسي صاعد وخصم قوي لهيمنة أردوغان. يبدو أن احتجازه محاولة من الرئيس وحزبه للقضاء على تهديد انتخابي قوي قبيل الانتخابات الرئاسية والبرلمانية العام المقبل.

تظل نتائج هذه الأزمة غير مؤكدة للغاية. تعهد مؤيدو إمام أوغلو بمواصلة احتجاجاتهم، مما يثير شبح الاضطراب المدني المستمر. من جانبها، أشارت الحكومة إلى نيتها المضي قدماً في الادعاء، مما قد يؤدي إلى معركة قانونية طويلة.

في النهاية، يتوقف مصير أكرم إمام أوغلو ومستقبل الديمقراطية الهشة في تركيا على المحك. لقد كشفت هذه الأزمة عن الانقسامات العميقة وصراعات السلطة داخل البلاد، وستكون لها عواقب عميقة على مسار تركيا السياسي في السنوات القادمة.

الثلاثاء، 18 مارس 2025

اكتشاف الضوء الفائق الصلابة وتطبيقاته العملية

    مارس 18, 2025   No comments

 لأول مرة في التاريخ، نجح العلماء في تحويل الضوء إلى مادة فائقة الصلابة—وهي حالة متناقضة من المادة تجمع بين الصلابة الهيكلية للمادة الصلبة والتدفق عديم الاحتكاك للسائل الفائق. يشكل هذا الإنجاز، الذي قاده باحثون في معهد CNR Nanotec في إيطاليا، علامة فارقة في فيزياء الكم، مما يتيح فرصًا جديدة للبحث الأساسي والتطبيقات التكنولوجية.

فهم المواد فائقة الصلابة


عادةً ما توجد المادة في واحدة من الحالات الأربع المعروفة: الصلبة أو السائلة أو الغازية أو البلازمية. ومع ذلك، عند درجات حرارة قريبة من الصفر المطلق، تقدم ميكانيكا الكم حالات جديدة وغريبة من المادة. ومن بين هذه الحالات "المادة فائقة الصلابة"، التي تم التنبؤ بها نظريًا في الستينيات وتم تأكيدها تجريبيًا في عام 2017 باستخدام غازات ذرية شديدة البرودة. تتميز المواد فائقة الصلابة ببنية بلورية منظمة مع تدفق عديم الاحتكاك، وهي خاصية عادة ما ترتبط بالسوائل الفائقة.

تقليديًا، كان تكوين المواد فائقة الصلابة يتطلب تفاعلات ذرية دقيقة ودرجات حرارة منخفضة للغاية، مما جعل دراستها صعبة للغاية. ولكن الاكتشاف الأخير لإمكانية إظهار الضوء نفسه لسلوك فائق الصلابة يوفر نهجًا أكثر سهولة وقابلية للتوسع لدراسة هذه الظاهرة الكمومية.

كيف نجح العلماء في إنشاء مادة فائقة الصلابة من الضوء

حقق الباحثون هذا الإنجاز باستخدام منصة شبه موصلة مكونة من زرنيخيد الغاليوم. من خلال تسليط ضوء الليزر على هذه المادة، قاموا بتوليد "البولاريتونات"—وهي جسيمات شبه أولية ناتجة عن تفاعل الفوتونات (الضوء) مع الإثارات الإلكترونية (أزواج الإلكترون-الفجوة). تكثفت هذه البولاريتونات إلى حالة فائقة الصلابة، مشكِّلة بنية منظمة مع الحفاظ على الحركة السائلة.

أظهرت التجربة أنه عند دخول الفوتونات إلى النظام، تصرفت في البداية بشكل غير مترابط. ولكن مع إضافة المزيد من الفوتونات، بدأت في تكوين "تكاثف بوز-أينشتاين" (BEC)، وهي حالة كمومية حيث تشغل عدة جسيمات أدنى مستوى طاقة. من خلال عملية تُعرف باسم التبعثر البارامتري، تشكلت تكاثفات فرعية مرتبة، مما أكد أن الفوتونات قد تبنّت حالة فائقة الصلابة.

تأكيد الحالة فائقة الصلابة

للتحقق من أن المادة المتكونة حديثًا كانت بالفعل فائقة الصلابة، درس العلماء خاصيتين رئيسيتين: هيكلها المكاني الدوري وتدفقها عديم الاحتكاك. أكدت الملاحظات أن الفوتونات نظمت نفسها في نمط شبكي متكرر، وهو سمة مميزة للمادة الصلبة، بينما احتفظت بقدرتها على التدفق دون مقاومة، مثل السائل الفائق. وهذا يوفر دليلًا قاطعًا على تحقيق حالة فائقة الصلابة باستخدام الضوء.

التطبيقات العلمية والتكنولوجية

يتيح إنشاء مادة فائقة الصلابة من الضوء آفاقًا جديدة مثيرة في كل من الفيزياء الأساسية والتكنولوجيا التطبيقية. من بين أبرز التطبيقات المحتملة:

  1. الحوسبة الكمومية ومعالجة المعلومات: توفر المواد فائقة الصلابة منصة فريدة لمعالجة الحالات الكمومية، مما قد يؤدي إلى تقدم في الحوسبة الكمومية. يمكن تطوير بتات كمومية (كيوبتات) أكثر استقرارًا وكفاءة باستخدام هذا الشكل الجديد من المادة.

  2. الأجهزة البصرية والفوتونية المتقدمة: نظرًا لأن الضوء عنصر أساسي في تقنيات الاتصالات والبصريات الحديثة، فإن التحكم فيه في حالة فائقة الصلابة قد يؤدي إلى تحسينات في معالجة الإشارات الضوئية وتكنولوجيا الليزر والأجهزة الفوتونية من الجيل القادم.

  3. الموصلات الفائقة والمواد عديمة الاحتكاك: قد يلهم التدفق عديم الاحتكاك الذي لوحظ في المواد فائقة الصلابة تطوير مواد جديدة ذات مقاومة صفرية، مما يحسن كفاءة الطاقة في الأنظمة الإلكترونية ووسائل النقل.

  4. القياس والاستشعار عالي الدقة: تتميز المواد فائقة الصلابة بحساسيتها العالية للمؤثرات الخارجية، مما يجعلها مرشحة مثالية لأجهزة الاستشعار عالية الدقة في مجالات مثل الفيزياء الفلكية، وتقنيات النانو، والتشخيص الطبي.


إن اكتشاف إمكانية تحويل الضوء إلى مادة فائقة الصلابة يمثل قفزة كبيرة في فهمنا لميكانيكا الكم ويفتح أبوابًا لتقنيات مبتكرة. من خلال تبسيط دراسة المواد فائقة الصلابة وإزالة الحاجة إلى الغازات الذرية شديدة البرودة، يضع هذا الاكتشاف الأساس لتطبيقات عملية يمكن أن تحدث ثورة في الحوسبة الكمومية والأنظمة البصرية وعلوم المواد. ومع استمرار الباحثين في استكشاف إمكانيات المواد الفوتونية فائقة الصلابة، قد نكشف عن رؤى أكثر عمقًا حول الطبيعة الأساسية للمادة والطاقة.

الاثنين، 10 مارس 2025

سوريا : توصل إلى اتفاق لدمج قوات سوريا الديمقراطية في مؤسسات الدولة

    مارس 10, 2025   No comments

يبدو أن المجازر في المنطقة الساحلية السورية أجبرت النظام الحاكم والفصائل الأخرى على تسريع وتيرة حل خلافاتهم.


قوات سوريا الديمقراطية (قسد)، التي تأسست في أكتوبر 2015، هي تحالف يتكون بشكل أساسي من مقاتلين أكراد، مع بعض العرب ومجموعات الأقليات الأخرى، وتعمل في شمال شرق سوريا. كانت قوات سوريا الديمقراطية حليفًا رئيسيًا للولايات المتحدة في الحرب ضد داعش، وتلقت دعمًا عسكريًا ولوجستيًا كبيرًا. شاركت المجموعة أيضًا في إنشاء الإدارة الذاتية لشمال وشرق سوريا (AANES)، التي حكمت أجزاء كبيرة من المنطقة منذ أن فقدت الحكومة السورية السيطرة خلال الحرب الأهلية. كانت علاقة قوات سوريا الديمقراطية بالحكومة السورية معقدة، وتتميز بالصراع والتعاون العرضي. لطالما نظرت الحكومة السورية، بقيادة الرئيس بشار الأسد، إلى قوات سوريا الديمقراطية بشك، معتبرة إياها حركة انفصالية تهدد وحدة الأراضي السورية. ومع ذلك، مع تراجع داعش وتغير المشهد الجيوسياسي، بما في ذلك الانسحاب الجزئي للقوات الأمريكية من سوريا، تزايد الضغط على الجانبين لإيجاد حل سياسي.

ملخص الاتفاق:

مساء الاثنين، أعلنت الرئاسة السورية عن التوصل إلى اتفاق لدمج قوات سوريا الديمقراطية في مؤسسات الدولة. يهدف الاتفاق إلى معالجة القضايا الرئيسية لضمان حقوق جميع المواطنين السوريين والحفاظ على وحدة البلاد. من المتوقع أن تنفذ اللجان التنفيذية الاتفاق بحلول نهاية العام الحالي.

النقاط الرئيسية في الاتفاق:

  • وقف إطلاق النار: وقف إطلاق نار على مستوى البلاد في جميع الأراضي السورية.
  • المساواة في الحقوق: ضمان حقوق جميع السوريين في مؤسسات الدولة على أساس الجدارة، بغض النظر عن الخلفية الدينية أو العرقية.
  • الحقوق الكردية: الاعتراف بالمجتمع الكردي كجزء لا يتجزأ من سوريا، وضمان حقوقهم الدستورية والمواطنة.
  • المشاركة السياسية: ضمان تمثيل ومشاركة جميع السوريين في العملية السياسية.
  • التكامل المؤسسي: دمج جميع المؤسسات المدنية والعسكرية في شمال شرق سوريا، بما في ذلك المعابر الحدودية والمطارات وحقول النفط والغاز، تحت إدارة الدولة.
  • عودة النازحين: ضمان العودة الآمنة لجميع النازحين السوريين وحمايتهم من قبل الدولة.
  • التعاون الأمني: دعم الحكومة السورية في مكافحة فلول النظام السابق والتهديدات الأخرى للأمن القومي.
  • رفض التقسيم: معارضة الدعوات إلى التقسيم وخطاب الكراهية ومحاولات زرع الفتنة بين المجتمعات السورية.
  • الجهود الدبلوماسية:
    • أشارت تقارير سابقة من مصادر مطلعة إلى أن جهودًا وزيارات دبلوماسية غربية كانت جارية للدفع باتجاه اتفاق بين دمشق وقوات سوريا الديمقراطية. هدفت هذه الجهود إلى منع داعش من استغلال الفراغ السلطوي بعد سقوط النظام السابق أو الانسحاب الأمريكي المتوقع.
  • تقارير سابقة:
    • في الشهر الماضي، سربت وسائل إعلام معلومات حول اتفاق مبدئي بين قوات سوريا الديمقراطية والإدارة السورية الجديدة. حدد الاتفاق المسرب دمج قوات سوريا الديمقراطية والمؤسسات الأمنية للإدارة الذاتية في هيكل الجيش السوري، بالإضافة إلى إعادة تفعيل مؤسسات الدولة المدنية والخدمية في شمال وشرق سوريا.
  • يمثل الاتفاق خطوة مهمة نحو حل النزاع طويل الأمد بين الحكومة السورية وقوات سوريا الديمقراطية. من خلال دمج قوات سوريا الديمقراطية في مؤسسات الدولة، تهدف الحكومة السورية إلى تعزيز سيطرتها على المنطقة الشمالية الشرقية مع معالجة حقوق وتمثيل المجتمع الكردي والأقليات الأخرى. سيعتمد نجاح هذا الاتفاق على التنفيذ الفعال لشروطه واستمرار التعاون بين جميع الأطراف المعنية.

الهدف الأساسي من الاتفاق

يمثل الاتفاق الأخير بين قوات سوريا الديمقراطية (قسد) والحكومة السورية، الذي تم بوساطة أمريكية، نقطة تحول محتملة وهامة في الصراع السوري. يهدف هذا الاتفاق المبدئي، كما هو موضح في المقال المقدم، إلى وقف العمليات العسكرية وتعزيز المصالحة الوطنية. ومع ذلك، يواجه تنفيذه العديد من التعقيدات والشكوك.

الأساسي في هذا الاتفاق هو دمج قوات سوريا الديمقراطية في مؤسسات الدولة السورية. هذه الخطوة، كما ذكرت الرئاسة السورية، تدل على خطوة حاسمة نحو توحيد البلاد. يعالج الاتفاق العديد من القضايا الحاسمة، بما في ذلك نشر قوات الحكومة السورية على طول الحدود، وحل قضايا السجون من خلال مجالس مشتركة، وإدارة المسائل التعليمية، وخاصة للطلاب الذين درسوا اللغة الكردية. والأهم من ذلك، ستحافظ قوات سوريا الديمقراطية على مسؤوليتها في التعامل مع تهديد داعش، مما يشير إلى استمرار دورها في الأمن الإقليمي.

الهدف الأساسي لهذا الاتفاق، وفقًا للمصادر الكردية، هو وقف الحرب المستمرة وتسهيل العودة الآمنة للنازحين. أكدت المصادر الكردية على ضرورة وقف التغييرات الديموغرافية في مناطق مثل عفرين وسري كانيه وتل أبيض، مما يعكس الالتزام باستعادة التوازن الديموغرافي قبل الصراع. علاوة على ذلك، يسعى الاتفاق إلى ضمان إدراج الأكراد وجميع المكونات السورية في العملية السياسية، وتعزيز هيكل حكم أكثر شمولاً وتمثيلاً.

تسلط تصريحات الشخصيات الرئيسية الضوء على أهمية هذا الاتفاق. أكد المتحدث باسم قوات سوريا الديمقراطية على طبيعته الأولية ودور الولايات المتحدة الأساسي في تشكيله. وأكد الرئيس المشارك لمجلس سوريا الديمقراطية أن الاتفاق خطوة نحو المصالحة الوطنية والعدالة الانتقالية. يؤكد إعلان الرئاسة السورية عن دمج قوات سوريا الديمقراطية في مؤسسات الدولة التزام الحكومة بهذه العملية.

ومع ذلك، يضيف الوضع في شمال سوريا طبقة من التعقيد. يشير الحشد العسكري التركي في منطقتي تشرين وقره قوزاق إلى تصعيد محتمل، مما يهدد استقرار المنطقة وتنفيذ الاتفاق. يسلط هذا العامل الخارجي الضوء على التوازن الدقيق الذي يجب الحفاظ عليه لتحقيق سلام دائم.

يمثل الاتفاق بين قوات سوريا الديمقراطية والحكومة السورية خطوة حاسمة نحو إنهاء الصراع وتعزيز المصالحة الوطنية. ومع ذلك، يعتمد نجاح الاتفاق على التغلب على التحديات الكبيرة، بما في ذلك تنفيذ أحكامه، وإدارة الضغوط الخارجية، وضمان مشاركة جميع أصحاب المصلحة. في حين يقدم الاتفاق بصيص أمل لسوريا أكثر استقرارًا وتوحيدًا، لا يزال تأثيره طويل المدى غير واضح.

الجمعة، 15 نوفمبر 2024

عائلة مالكولم إكس تقاضي مكتب التحقيقات الفيدرالي ووكالة المخابرات المركزية وشرطة نيويورك بمبلغ 100 مليون دولار بسبب مقتله

    نوفمبر 15, 2024   No comments

رفعت ثلاث من بنات مالكولم إكس دعوى قضائية ضد مكتب التحقيقات الفيدرالي ووكالة المخابرات المركزية وشرطة نيويورك، متهمين إياهم بلعب دور في اغتيال الزعيم الأسود وزعيم الحقوق المدنية عام 1965، وطالبوا بتعويض قدره 100 مليون دولار.

تم رفع الدعوى القضائية، التي أُعلن عنها يوم الجمعة، من قبل بناته الثلاث وتركة مالكولم إكس، وتتهم وكالات الحكومة الأمريكية ووكالات إنفاذ القانون في نيويورك بأنها كانت على علم بالمؤامرة لقتل مالكولم إكس - ومتورطة فيها، وقالت إنها لم تفعل شيئًا لمنعها.

تتهم دعوى الأسرة فريق الادعاء بقمع دور الحكومة الأمريكية في الاغتيال.

"لقد عانت أسرتهم بأكملها من ألم المجهول" لعقود من الزمن، كما جاء في الدعوى القضائية.

"لم يعرفوا من قتل مالكولم إكس، ولماذا قُتل، ومستوى التنسيق بين شرطة نيويورك ومكتب التحقيقات الفيدرالي ووكالة المخابرات المركزية، وهوية العملاء الحكوميين الذين تآمروا لضمان وفاته، أو الذين غطوا دورهم بشكل احتيالي"، كما جاء في الدعوى القضائية.

"إن الضرر الذي لحق بأسرة شباز لا يمكن تصوره، وهو هائل، ولا يمكن إصلاحه".

في فبراير 2023، أعلنت إحدى بنات مالكولم إكس، إلياسا شباز، أنها تنوي مقاضاة الحكومة الأمريكية بسبب مقتل والدها.

ولد مالكولم إكس، المعروف أيضًا باسم الحاج مالك الشباز، باسم مالكولم ليتل عام 1925 في أوماها، نبراسكا. في عام 1946، سُجن بتهمة السرقة. وفي السجن، تم تقديمه إلى أمة الإسلام (NOI)، وهي حركة إسلامية سوداء متطرفة، وتأثر بتعاليم زعيمها، إيليجا محمد.

ارتفع مالكولم بسرعة إلى الشهرة الوطنية، وأصبح معروفًا بين الأمريكيين البيض والسود على حد سواء كمتحدث ناري يمكنه الوقوف شامخًا والدعوة إلى تفوق البيض في وقت كانت فيه الحركة الأوسع لحقوق السود المدنية لا تزال تناضل من أجل الجاذبية.

في غضون بضع سنوات، ساعد في وضع منظمة أمة الإسلام على الخريطة، حيث فتحت المنظمة معابد في جميع أنحاء البلاد واجتذبت الآلاف للانضمام إلى صفوفها.

بعد 12 عامًا من الخدمة كواحد من أبرز شخصيات أمة الإسلام، غادر مالكولم إكس الأمة في عام 1964 واعتنق الإسلام السني.

في أبريل 1964، شرع في الحج إلى مكة في المملكة العربية السعودية. وقال إن التجربة غيرت نظرته الدينية والسياسية والاجتماعية.

بعد ذلك، تحول نداء مالكولم لتمكين السود إلى انتقادات أوسع للإمبريالية والرأسمالية الأمريكية.

اغتيل في سن 39 عامًا في 21 فبراير 1965 على يد ثلاثة رجال أطلقوا النار عليه أثناء حديثه في قاعة أودوبون في مدينة نيويورك.

أدين ثلاثة رجال وحُكم عليهم بتهمة قتله. ومع ذلك، بعد عقود من الزمان، تمت تبرئة اثنين من هؤلاء الرجال.

على مدار أكثر من عشرين عامًا قضاها الرجلان، محمد عزيز وخليل إسلام، أكدا أنهما لم يغتالا زعيم الحقوق المدنية. واعترف تالمادج هاير بالجريمة في عام 1966 وأفرج عنه بشروط في عام 2010.

وفي منتصف الثمانينيات، أُطلق سراح عزيز وإسلام من السجن. وتوفي إسلام في عام 2009.

ومع ذلك، في نوفمبر 2021، برأت المحكمة العليا في نيويورك اسميهما تمامًا، قائلة إن إدانتهما كانت "فشلًا في العدالة".

في عام 2021، رفض قاض في مانهاتن إدانات الرجلين بعد أن قال المدعون إن هناك أدلة جديدة على ترهيب الشهود، مما قوض القضية ضد الرجلين.

في عام 2022، وافقت مدينة نيويورك على دفع 26 مليون دولار للرجلين اللذين أدينا ظلماً وسُجنا بتهمة القتل. ووافقت ولاية نيويورك على دفع 10 ملايين دولار إضافية في الدعاوى القضائية التي رفعتها.


السبت، 17 أغسطس 2024

فهم تقييم بلينكن لموعد إنتاج إيران للقنبلة النووية واغتيال هنية

    أغسطس 17, 2024   No comments

 ماذا تعني التقارير الإعلامية والتصريحات السياسية حول الاغتيالات التي ترعاها الدولة والحرب في غزة في الصورة الكبيرة؟

أعلن وزير الخارجية الأميركي أنتوني بلينكن، الجمعة 19 يوليو/تموز، أن إيران قادرة على إنتاج المواد الانشطارية اللازمة لصنع قنبلة نووية "خلال أسبوع أو أسبوعين".

وقال بلينكن خلال منتدى في كولورادو (غرب) إن "الوضع الحالي ليس جيدا. فإيران، بسبب انتهاء الاتفاق النووي، بدلا من أن تكون على بعد عام على الأقل من القدرة على إنتاج المواد الانشطارية اللازمة لصنع قنبلة نووية، أصبحت الآن على بعد أسبوع أو أسبوعين على الأرجح من القدرة على القيام بذلك".

وأوضح أن طهران "لم تطور سلاحا بعد، لكننا نراقب هذا الأمر عن كثب، بالطبع".

وأكد بلينكن أن "أسبوعا أو أسبوعين" هو الوقت المقدر لإيران لتكون قادرة على إنتاج هذه المواد الانشطارية لغرض صنع قنبلة نووية.

وقال: "ما رأيناه في الأسابيع والأشهر الأخيرة هو أن إيران تمضي قدما في هذا" البرنامج النووي، مؤكدا هدف الولايات المتحدة في ألا تمتلك طهران سلاحا نوويا أبدا، و"تفضيل المسار الدبلوماسي" لتحقيق ذلك.

وقد أوضحت شبكة سي إن إن، التي نقلت نفس الخبر، أن الوقت اللازم لإنتاج ما يكفي من المواد الصالحة للأسلحة النووية - "ربما يكون الآن أسبوعًا أو أسبوعين" حيث واصلت طهران تطوير برنامجها النووي.


تم إصدار بيان الحكومة الأمريكية قبل حوالي شهر، في 18 يوليو. وإذا كان هذا التقييم صحيحًا، فلم يكن لدى إيران أكثر من أسبوعين للوصول إلى هذا الهدف فحسب، بل تم إعطاؤها أيضًا المزيد من الأسباب لتحقيق هذا الهدف عندما نفذت إسرائيل هجومًا داخل إيران في 31 يوليو 2024، والذي أدى إلى مقتل زعيم حماس، إسماعيل هنية الذي كان يحضر تنصيب الرئيس الجديد. إن تقييم بلينكن مهم لأسباب عديدة، بما في ذلك هذين السببين المهمين.


إذا كان التقييم الأمريكي صحيحًا، ونظرًا للتطور الأخير، بحلول يوم الأربعاء 14 أغسطس، فإن إيران سيكون لديها أسبوعان منذ الاغتيال، بالإضافة إلى الأسبوعين بين بيان بلينكن والاغتيال، وهو أكثر من الوقت الذي تحتاجه للوصول إلى المسرح وفقًا للحكومة الأمريكية. وهذا يعني أن إيران تجاوزت الآن الوقت اللازم لتجاوز العتبة النووية، وأنها تمتلك ما يكفي من "المواد التي تصلح لصنع الأسلحة النووية".


إذا لم تنتج إيران "المواد التي تصلح لصنع الأسلحة النووية"، فإن التقييم الأميركي سيكون معيباً فيما يتصل بقدرة إيران أو مخطئاً فيما يتصل بنيتها في القيام بذلك.


وفي كلتا الحالتين، فإن هذا التطور الأخير يشكل نبأ سيئاً بالنسبة للحكومات الغربية لأن دورتها الإخبارية التالية سوف تتلخص في التعامل مع إيران باعتبارها تمتلك المواد النووية أو تمتلكها وتختار عدم تصنيع الأسلحة النووية. وفي كلتا الحالتين، فإن التهديد النووي سوف يتجاوز كونه تهديداً، لأنه سوف يكون إما واقعاً أو لا يشكل تهديداً.


وفي ضوء مسألة التطوير النووي، فإن الرد الإيراني المتأخر على إسرائيل لاغتيال الزعيم السياسي الفلسطيني إسماعيل هنية قد يكون الرد الأكثر استراتيجية. وكانت إيران لتستخدم الجدول الزمني الذي طرحه مسؤول أميركي رفيع المستوى بشأن الوقت اللازم لتجاوز العتبة النووية إما لجعله غير ذي صلة أو لخلق المزيد من عدم اليقين بشأن قدرات إيران.


لقد أدى هذا التأخير إلى تجميد أي حوار حول البرنامج النووي الإيراني، وربما سمح للقادة الإيرانيين بإضافة الخيار النووي في حالة ما إذا قررت إسرائيل الرد على أي رد إيراني. إن إيران ليست مضطرة إلى الإعلان عن امتلاكها لسلاح نووي في هذه المرحلة؛ فبوسع إيران أن تتبنى الغموض الاستراتيجي الإسرائيلي فيما يتصل بقدراتها النووية، وهذا من شأنه أن يخلف نفس التأثيرات الرادعة التي قد يخلفها الإعلان عن امتلاكها لسلاح نووي.


إن اغتيال إسماعيل هنية في طهران كان في الواقع أفضل ما يمكن أن يحدث لإيران لأسباب عديدة.


أولاً، تمتلك إيران الآن الأساس القانوني والأخلاقي للتصرف على أساس مبدأ الدفاع عن النفس.


ثانياً، من خلال إقامة صلاة دينية رسمية على الزعيم السني القتيل، لم يعد الإسلام الشيعي في إيران اعتقاداً هامشياً، كما صوره السلفيون السعوديون. والحقيقة أن موافقة زعماء حماس على إقامة صلاتين رسميتين، واحدة في طهران والأخرى في قطر، أمر لافت للنظر في نظر الخبراء في الانقسام السني الشيعي.


ثالثاً، أصبحت قائمة الخيارات الانتقامية المتاحة لإيران أكثر اتساعاً. فبوسع إيران أن تضرب داخل حدود إسرائيل عام 1948، لأن الهجوم على هنية وقع في طهران. ولكن إيران قد تضرب أهدافاً وتجمعات عسكرية في غزة، وهو ما من شأنه أن يسلط الضوء على الروابط المذكورة أعلاه، ويعيد تركيز الانتباه على الهدف الأساسي الذي تريد أغلب الحكومات في مختلف أنحاء العالم تحقيقه: وقف إطلاق النار في حرب غزة. إن إيران قد تستخدم أيضاً ضربة جراحية ضد زعيم إسرائيلي أو منشأة عسكرية. وأخيراً، قد يتخلى زعماء إيران عن الضربة العسكرية التكتيكية لصالح قرار استراتيجي بتبني موقف نووي مختلف واستخدام الاغتيال كمبرر لتطوير خيار نووي للدفاع عن النفس كملاذ أخير، وهو ما لم يتمكنوا من القيام به في الماضي.


وإذا نظرنا إلى الأمر من هذه النقاط المميزة، فمن الواضح أن الاغتيال هو أقل أدوات الحكم استراتيجية، لأنه يميل إلى التقليل من مكانة وسمعة الدولة التي تعتمد على الاغتيالات وتعزيز الموقف الاستراتيجي للدولة التي انتهكت سيادتها ـ على المدى الطويل. ولهذه الأسباب، قد ينتهي الأمر بهذا الحدث إلى أن يصبح أحد أهم نقاط التحول في القرن.


ابحث عن مقالات مثل التي قرأت

Advertise Here

المقالات الأكثر قراءة

_____________________________________________________
حقوق التأليف والنشر © مراجعات. جميع الحقوق محفوظة.