الأربعاء، 4 يونيو 2025

موضع ایران درباره غنی‌سازی اورانیوم — نقطه عطف یا بن‌بست در مذاکرات با ایالات متحده؟

    يونيو 04, 2025   No comments

اظهارنظر اخیر رهبر عالی ایران که غنی‌سازی اورانیوم را «حقی غیرقابل مذاکره» خواند، مرز روشنی را ترسیم کرده است. این موضع، معضل بنیادی در مذاکرات هسته‌ای ایران و ایالات متحده را آشکار می‌سازد: یا آمریکا حق حاکمیتی ایران در غنی‌سازی اورانیوم برای اهداف صلح‌آمیز را به رسمیت می‌شناسد — که می‌تواند واقع‌گرایی جدیدی به دیپلماسی ببخشد و موفقیت آن را ممکن سازد — یا این حق را رد می‌کند و خطر فروپاشی مذاکرات در سایه‌ی آنچه دورویی تلقی می‌شود، افزایش می‌یابد.


منطق ایران مبتنی بر حاکمیت ملی و امنیت راهبردی است. به گفته رهبر ایران، انکار توانایی غنی‌سازی برای ایران در حالی که به سایر کشورها اجازه داده می‌شود، همچون منع یک کشور از پالایش نفت خود است. این تشبیه قابل توجه است؛ چرا که اگر کشوری منابع خام در اختیار داشته باشد اما از فرآوری آن‌ها منع شود، وابستگی دائمی به قدرت‌های خارجی پیدا می‌کند — امری که زیرساخت انرژی، اقتصاد و امنیت آن را تهدید می‌کند.


ایالات متحده و متحدانش به‌طور تاریخی به توانایی غنی‌سازی با دیده تردید نگریسته‌اند، زیرا این فناوری دارای کاربرد دوگانه است؛ همان فناوری که می‌تواند سوخت نیروگاه‌ها را تأمین کند، با غنی‌سازی بیشتر، می‌تواند ماده لازم برای تولید سلاح هسته‌ای فراهم آورد. با این حال، این تردید به تنهایی دیگر نمی‌تواند مبنایی مشروع برای سلب حقوق غنی‌سازی باشد؛ به‌ویژه در شرایطی که کشورهای بیشتری — از جمله متحدان آمریکا مانند عربستان سعودی — آشکارا به دنبال برنامه‌های هسته‌ای بومی هستند و خواهان حق غنی‌سازی نیز شده‌اند.


افزون بر این، زمینه جهانی تغییر کرده است. با روی آوردن کشورها، از جمله ایالات متحده، به انرژی هسته‌ای به‌عنوان منبعی پاک و قابل‌اعتماد در مقابله با تغییرات اقلیمی، اورانیوم غنی‌شده دیگر صرفاً یک منافع ملی نیست بلکه به مسئله‌ای جهانی بدل شده است. شرکت‌های فعال در حوزه هوش مصنوعی، مراکز داده، و صنایع پیشرفته تکنولوژی، نیاز روزافزونی به انرژی دارند و انرژی هسته‌ای هرچه بیشتر به‌عنوان راه‌حلی بلندمدت پذیرفته می‌شود. این روند استدلال را تقویت می‌کند که توانایی غنی‌سازی ذاتاً بی‌ثبات‌کننده نیست — بلکه به‌طور فزاینده‌ای برای زیرساخت‌های مدرن ضروری است.


این تغییر جهانی به‌سوی انرژی هسته‌ای صرفاً یک گمان نیست؛ بلکه در عمل در حال وقوع است. فهرست کشورها و شرکت‌هایی که سرمایه‌گذاری گسترده‌ای در زیرساخت هسته‌ای، از جمله توانایی‌های غنی‌سازی، انجام می‌دهند، در حال افزایش است. ایالات متحده، تحت فشار نیازهای انرژی ناشی از توسعه هوش مصنوعی و ملاحظات امنیت ملی، ابتکار بزرگی برای گسترش انرژی هسته‌ای راه‌اندازی کرده و قصد دارد ظرفیت خود را تا سال ۲۰۵۰ چهار برابر کند. شرکت‌های بزرگ فناوری مانند "متا" و "مایکروسافت" نیز به‌طور مستقیم درگیر شده‌اند؛ متا اخیراً قرارداد ۲۰ ساله‌ای با تأمین‌کننده انرژی هسته‌ای آمریکایی برای تأمین انرژی مورد نیاز پروژه‌های هوش مصنوعی خود امضا کرده و مایکروسافت نیز از توسعه رآکتورهای کوچک ماژولار برای مراکز داده آینده پشتیبانی می‌کند. بریتانیا پروژه‌های جدیدی مانند "هینکلی پوینت سی" و "سایزول سی" را پیش می‌برد، لهستان نخستین نیروگاه هسته‌ای تجاری خود را با همکاری وستینگهاوس می‌سازد، و آفریقای جنوبی، قزاقستان و حتی عربستان سعودی نیز در حال اجرای برنامه‌های توسعه هسته‌ای هستند. بسیاری از این پروژه‌ها شامل غنی‌سازی بالاتر از سطح ۳.۵٪ هستند — سطحی که در رآکتورهای اولیه استفاده می‌شود — که نزدیک به سطحی است که ایران نیز به‌ویژه برای تولید رادیوایزوتوپ‌های پزشکی و رآکتورهای تحقیقاتی به آن نیاز داشته است (که معمولاً به غنی‌سازی ۲۰٪ نیاز دارند). پذیرش گسترده این نیازها در میان متحدان آمریکا و بخش خصوصی، نشان‌دهنده‌ی تناقضی بنیادین است: رد حق ایران در حالی که دیگران آزادانه از آن بهره می‌برند، روز‌به‌روز غیرقابل دفاع‌تر به نظر می‌رسد، به‌ویژه زمانی که در چارچوب اهداف صلح‌آمیز و درمانی ارائه می‌شود.


رهبر ایران همچنین به تجربه‌ای پیشین اشاره کرد که بی‌اعتمادی ایران به تعهدات غربی را تقویت می‌کند. شکست طرح تبادل سوخت در دهه ۱۳۸۰ (۲۰۰۰ میلادی)، که طی آن ایران موافقت کرد اورانیوم با غنای پایین خود را با سوخت غنی‌تر مبادله کند اما پس از خروج غرب، نتیجه‌ای نگرفت، مثالی است از اینکه چرا ایران بر خودکفایی اصرار می‌ورزد. در این چارچوب، پافشاری بر غنی‌سازی نه‌تنها راهبردی بلکه ماهیتی و حیاتی تلقی می‌شود.


اکنون ایالات متحده در برابر انتخابی سرنوشت‌ساز قرار دارد. می‌تواند حق ایران در غنی‌سازی را بر اساس معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) — که به‌صراحت غنی‌سازی را ممنوع نمی‌کند، بلکه خواهان اعمال نظارت و بازرسی است — به رسمیت بشناسد و به‌جای منع، بر شفافیت و راستی‌آزمایی تمرکز کند. این مسیر می‌تواند نیازهای مشروع انرژی ایران را تأیید کند، از تنش‌ها بکاهد و محیطی برای شکوفایی دیپلماسی فراهم آورد. همچنین می‌تواند الگویی برای نظامی جهانی منصفانه‌تر و مبتنی بر قوانین در حوزه انرژی هسته‌ای ارائه دهد.


از سوی دیگر، ایالات متحده می‌تواند همچنان به مخالفت قاطعانه با غنی‌سازی ادامه دهد و آن را خطری برای اشاعه تسلیحات هسته‌ای قلمداد کند. اما چنین رویکردی در حالی که برنامه‌های غنی‌سازی در کشورهای دیگر (مانند عربستان یا ژاپن) را می‌پذیرد یا حتی حمایت می‌کند، مشروعیت اخلاقی موضع واشنگتن را تضعیف کرده و آن را در معرض اتهام به استانداردهای دوگانه ژئوپلیتیکی قرار می‌دهد. اگر غنی‌سازی در ایران تهدید محسوب می‌شود، باید در سایر کشورها نیز تهدید تلقی شود. در غیر این صورت، موضع آمریکا بیشتر به راهبرد مهار ایران شباهت خواهد داشت تا پایبندی اصولی به عدم اشاعه.


اظهارنظر اخیر ایران ممکن است به‌راستی نقطه عطفی باشد. اگر ایالات متحده روند بین‌المللی گسترده‌تری را که در آن انرژی هسته‌ای دیگر تجمل نیست بلکه یک ضرورت است، به رسمیت بشناسد و تصمیم به تعامل با ایران بر پایه شفافیت بگیرد، مذاکرات می‌تواند شتاب گیرد و به نتیجه برسد. اما اگر ایالات متحده همچنان از به رسمیت شناختن حق ایران برای غنی‌سازی خودداری کند، در حالی که این حق را به دیگران اعطا می‌کند، خطر نابودی دیپلماسی و تثبیت آینده‌ای مبتنی بر بی‌اعتمادی را افزایش می‌دهد. در نهایت، اصرار ایران بر غنی‌سازی، ایالات متحده را وادار به انتخابی اساسی می‌کند: پذیرش دیپلماسی انرژی واقع‌گرایانه و منسجم، یا پافشاری بر معیارهایی که دیگر با واقعیت هسته‌ای جهان هم‌خوانی ندارد.

RA-5

About RA-5

هيئة التحرير

Latest
Previous
Next Post
ليست هناك تعليقات:
Write التعليقات


ابحث عن مقالات مثل التي قرأت

Advertise Here

المقالات الأكثر قراءة

_____________________________________________________
حقوق التأليف والنشر © مراجعات. جميع الحقوق محفوظة.