دهه تعیین کننده قرن آمریکا
أبريل 01, 2023قدرت ایالات متحده از خشونت جنگ های جهانی قرن بیستم متولد شد. برای نزدیک به 100 سال، ایالات متحده از برتری اقتصادی و نظامی برخوردار بود و این امکان را برای آن فراهم کرد تا بلوک غرب را رهبری کند و از صلح و رفاه بیسابقه برخوردار شود. جنگ دیگری در اروپا همه چیز را تغییر می دهد. برای درک اهمیت جنگ کنونی در اروپا، جنگ 2022 در اوکراین، باید منشأ، نتایج و پیامدهای جنگ اخیری را که در آن قاره رخ داد را به خاطر داشت.
تاریخ اروپا قبل از تبدیل شدن به مرکز ثقل تمدن مدرن
همراه با اتحاد گسترده غربی آن با سایر نقاط جهان متفاوت شد زیرا خونین ترین درگیری
های مسلحانه در تاریخ ثبت شده را در خود جای داده بود. سرعت و سرعت کشتار تنها با
سرعت به قدرت رسیدن آمریکا و میزان بهره برداری از منابع انسانی و طبیعی مطابقت
داشته است. تسلیحات کشتار جمعی که برخی کشورهای غربی هنوز در حال انباشته کردن آن
هستند و توانایی آنها در زدن ضربات کوبنده بی رحمانه باید هر انسان منطقی را نسبت
به فضایل تمدن برتر دچار تردید کند.
بین موسوم به جنگ جهانی اول و دوم، کشورهای اروپایی بین 40
تا 60 میلیون نفر را کشتند. تنها در طول پنج سال اول دهه 1940، 60 میلیون غیرنظامی
اروپایی دیگر از خانه های خود آواره شدند، که 27 میلیون نفر از آنها کشورهای خود
را ترک کردند یا به زور اخراج شدند. در میان این همه قتل عام، قدرت های پیشرو جهان
با نمایندگی و رهبری به اصطلاح «جهان آزاد» آمریکا ظهور کردند. در نظم جهانی پس از
جنگ، بلوک غرب دارای دو سلاح بینظیر بود که به تبعیت از بقیه جهان دلالت میکرد:
1 - بزرگترین نیروی نظامی مسلح به مخرب ترین سلاح اختراع شده توسط بشر - سلاح های هسته ای.
2 - سیستم مالی تحت نظارت دقیق و مرتبط با دلار آمریکا. بلوک غرب از نیروی وحشیانه ارتش، از جمله تهاجمات، حملات موشکی از راه دور و کودتاهای پنهان و آشکار برای حذف رژیم های ناخواسته استفاده کرد. و قدرت نرم تحریم ها که اقتصاد دولت-ملت های غیردوست را خفه می کند. این سلاح های بی رحمانه فراتر از اروپا و دولت های ملی متحد آن گسترش یافته است. در این شرایط، اروپا پس از پایان جنگ دوم جنگ دیگری را تجربه نکرده است و همه کشورهای غربی از انباشت و تمرکز ثروت برخوردار بوده اند و حدود 80 درصد از ثروت جهانی را در خود جای داده اند. رگه صلح و رفاه با آغاز عملیات نظامی روسیه در اوکراین پایان یافت.
به همان اندازه که پیامدهای جنگ های اروپایی در نیمه اول
قرن بیستم جدی بود، یک جنگ مستقیم بین روسیه و هر کشور-دولت ناتو، به ویژه یک کشور
ناتو مجهز به سلاح هسته ای، فاجعه بار خواهد بود. چنین جنگی در اروپا، با توجه به
سابقه ظلم و ستم این جناحهای متخاصم به یکدیگر، فاجعهبار خواهد بود، زیرا هیچ یک
از چهار کشور اعلامشده دارای سلاح هستهای در استفاده از سلاحها علیه دیگری تردید
نخواهند کرد، که این امر نه تنها عواقبی خواهد داشت. اروپا، اما در سراسر جهان، در
سراسر جهان.
علیرغم خطراتی که با پیشبینی نتیجه چیزی که بازیگران
قدرتمند زیادی در آن دخیل هستند و برای کنترل نتیجه آن تلاش میکنند، وجود دارد، این
پیشبینیها هیچ یک از اطلاعات داخلی را که افراد صاحب قدرت یا افراد مرتبط با
افراد صاحب قدرت دارند، ندارند. این پیشبینیها مبتنی بر درک سیستمهای فعال و غیرفعال،
عوامل تعیینکننده و عواملی است که نتایج آنها اغلب خارج از کنترل هر دو طرف است.
ابتدا با حقایق شروع می کنیم و سپس سیستم هایی را فهرست می کنیم که نتیجه این
مبارزه را تعیین می کنند.
واقعیت 1: اگر روسیه تسلیحات هسته ای نداشت، جهان غرب
قبل از حمله به اوکراین به آنها حمله می کرد. علاوه بر این، این واقعیت که کشورهای
غربی بدون دخالت مستقیم در مناقشه، تسلیحات میدهند، نشان میدهد که آنها از پیامدهای
رویارویی مسلحانه با یک قدرت هستهای آگاه هستند. روسیه همچنین زمانی که زرادخانه
راهبردی خود را در حالت آماده باش قرار داد و مجموعه شرایطی را که تحت آن از گزینه
هستهای استفاده میکرد به وضوح تعریف کرد، میخواست این توازن قوا را برقرار کند:
حمله در داخل، حمله در اوکراین توسط یک قدرت هستهای دیگر، یا استفاده از سلاح.
توسط یک قدرت هسته ای دیگر ارائه می شود. این یک خبر خوب است: شما خطوط قرمزی را
تعیین کرده اید که نمی توان یا نباید بدون ایجاد پیامدهای فاجعه بار از آنها عبور
کرد.
واقعیت 2: غرب از قدرتمندترین ابزار غیرنظامی خود برای بیرون
راندن روسیه از اوکراین استفاده کرد: تحریم ها. تحریم ها به قدری سریع و گسترده
بودند که تمام رژیم های تحریمی اعمال شده بر دولت-ملت های غیرمتعهد از جمله کوبا و
ایران را دور زدند. مجموع دو کشور نزدیک به یک قرن است که تحت تحریم بوده اند -
کوبا نزدیک به 50 سال است که تحت تحریم بوده و ایران بیش از 40 سال است که تحت برخی
تحریم های غرب قرار داشته است. از آنجایی که تحریم ها قبلاً علیه دولت-ملت ها از
جمله علیه روسیه اخیراً زمانی که کریمه را بازپس گرفت، اعمال شده است، رهبران روسیه
باید از آنها انتظار داشته باشند. این مهم است زیرا به درک این نکته کمک می کند که
رهبران روسیه تا چه حد مایلند برای رسیدن به اهداف خود پیش بروند.
روی هم رفته، با توجه به حقایق بالا و وقایع شرح داده شده
در زیر، پیش بینی اینکه روسیه به اهداف اعلام شده خود از جمله:
جلوگیری از پیوستن اوکراین به ناتو یا هر ائتلاف نظامی دیگری
که روسیه آن را تهدیدی برای امنیت ملی روسیه میداند. الحاق سرزمین های بزرگ اوکراین
به جمهوری های خودمختار که بخشی از فدراسیون روسیه خواهند شد. و عادی سازی وضعیت
کریمه به عنوان یک سرزمین دائمی روسیه.
اینها اهداف روشن و بیان شده است. با این حال، رهبران
روسیه به خوبی میدانستند که این دستاوردها به تنهایی کافی نخواهد بود، زیرا هیچ یک
از پیامدهای سیاسی و اقتصادی تهاجم اولیه را نمیتوان پس از پایان درگیریهای
مسلحانه پاک کرد. رهبران روسیه می دانند که جهان به روشی مشابه آنچه پس از جنگ های
اروپایی در اوایل قرن بیستم رخ داد تغییر خواهد کرد. این را سیستم هایی که در ده
سال گذشته توسط رهبران روسیه ایجاد شده و بلافاصله پس از شروع عملیات نظامی فعال
شده اند، نشان می دهد. ما نمی توانیم همه سیستم ها را در این فضای محدود حساب کنیم.
با این حال، میتوانیم فهرستی معرف از برخی از سیستمهای خاصتر ارائه کنیم که
ممکن است به درک ماهیت قرن جدید و نیروهایی که رویدادهای آن را هدایت میکنند، کمک
کند.
سیستم های نظامی:
ایجاد نیروی نظامی
روسیه برای جلوگیری از هرگونه حمله به کشور. شواهد قابل اعتماد کافی مبنی بر پیشرفت
روسیه در توسعه سیستم های تسلیحاتی جدید وجود دارد - برخی بی نظیر با سیستم های
غربی - برخی دیگر کمتر چشمگیر هستند. با این حال، زمانی که یک کشور چندین هزار کلاهک
هسته ای دارد، تنها چیزی که نیاز دارد نیروی نظامی کافی برای ایجاد یک نیروی
بازدارنده است. به نظر می رسد روسیه به این هدف دست یافته است، همانطور که در
اقدامش در اوکراین نشان می دهد.
سیستم های مالی:
جداسازی دلار از انرژی و کالاهای معدنی از طریق تجارت به
ارزهای ملی. بلافاصله پس از فعالسازی تحریمهای غرب علیه روسیه و تهدید تحریمهای
ثانویه با هدف ممانعت از تجارت با روسیه، رئیسجمهور روسیه به شرکتهای دولتی که
نفت و گاز طبیعی میفروشند، دستور داد که فقط پرداختهای روبلی را از همه دولتهای
ملت «غیر دوست» بپذیرند. اهمیت این توسعه را نمی توان نادیده گرفت. این نه تنها
باعث تثبیت و متعاقباً بهبود ارزش پول روسیه شد. اما مهمتر از آن، سابقه جدیدی را
نیز ایجاد کرد که در دراز مدت، ارزش پول ملی را در ارزش کالاها و خدمات منحصر به
فرد کشورها ذخیره می کرد. برای کشورهایی که چیزی برای ارائه به جهان دارند که بسیاری
از کشورهای دیگر نمی توانند، این بدان معنی است که ارزش پول آنها به محصولات ملی
آنها گره می خورد، اگر از پیشینه روسیه پیروی کنند و تقاضای پرداخت با ارزهای ملی
خود را داشته باشند.
لازم به ذکر است که یکی از دلایلی که دلار آمریکا و
بعداً یورو اروپا ارزش بالایی در سراسر جهان پیدا کرد این بود که تجارت نفت، گاز
طبیعی و بسیاری از مواد معدنی و فلزات عمدتاً با دلار انجام می شد. (و تا حدی به یورو)
اگرچه این دولت-ملت ها تولید کننده یا فروشنده اصلی نفت و گاز طبیعی نبودند.
نظام های سیاسی و اقتصادی:
ادغام روسیه در بلوک های منطقه ای و جهانی برای جبران
ضرر برخی از بازارهای غربی. در طول بیست سال گذشته، رهبران روسیه به طور سیستماتیک
ساختار فدراسیون روسیه را تغییر داده اند، روابط خود را با برخی از دولت-ملت های
اتحاد جماهیر شوروی سابق - به ویژه کشورهای با اکثریت مسلمان آسیای مرکزی، از نو
طراحی کرده اند، و به سازمان های بین دولتی جدید ملحق شده یا ایجاد کرده اند.
سازمان های. عضویت در شورای اروپا، نقش مشارکت در سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE)، عضویت در همکاری اقتصادی آسیا و اقیانوسیه (APEC)، انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا (ARF) و انجمن منطقه ای نشست
سران آسیای شرقی (EAS)؛
نقش یک کشور ناظر در سازمان همکاری اسلامی
(OIC)؛ این کشور در کشورهای مشترک المنافع مستقل (CIS)، جامعه اقتصادی اوراسیا، سازمان پیمان امنیت
جمعی (CSTO) و
سازمان همکاری شانگهای (SCO) مشارکت
دارد. روسیه در سال 2014 از G8 تعلیق
شد، اما عضویت آن در G20 همچنان
فعال است. روسیه علاوه بر کرسی دائمی خود در شورای امنیت سازمان ملل - که به آن
اجازه می دهد هر قطعنامه ای را که دوست ندارد وتو کند - یکی از اعضای موسس بلوک
کشورهای در حال توسعه - بریکس - است. شاید بیشتر نشاندهنده علاقه رهبران روسیه به
برنامهریزی استراتژیک بلندمدت، روسیه راهی برای ایفای نقش مهم در اوپک - سازمان
کشورهای صادرکننده نفت از طریق ائتلاف هزینههای اوپک در درجه اول برای اوپک پلاس
- یافته است. این عضویت، به ویژه پس از آغاز عملیات نظامی روسیه در اوکراین، برای
روسیه مفید بود، زیرا مانع از افزایش تولید کشورهای مؤسس برای جبران کاهش صادرات
روسیه به دلیل تحریم شد.
در این زمینه، با توجه به وابستگی اروپا به گاز طبیعی
روسیه، جای تعجب نیست که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، حامی اصلی تبدیل مجمع
کشورهای صادرکننده گاز بدون دندان (GECF) به
یک سازمان بین دولتی مشابه اوپک بود. اداره صادرات گاز طبیعی این رژیمهای دیپلماتیک،
اقتصادی و امنیتی در صورت مواجهه با چالشهای جهانی، گزینههایی را برای کشورهای
عضو فراهم میکنند. و اکنون به نظر می رسد که رهبران روسیه از این ارتباطات سود می
برند.
سیستم های اجتماعی و فرهنگی:
برای جلوگیری از جنبشهای جداییطلب از سیستمهای اجتماعی
همسانگرا دور شوید. برای درک شکست اتحاد جماهیر شوروی در سازگاری با جوامع مذهبی،
و اکنون تغییر نگرش در روسیه به سمت نه تنها تحمل جامعه مذهبی، بلکه به جای
استفاده از دین به عنوان ابزار سیاسی، باید مورد چچن را بررسی کرد. از زمان فروپاشی
اتحاد جماهیر شوروی، چچن به یکی از چالشهای مهم پیش روی رهبران روسیه تبدیل شده
است تا جایی که دو رئیسجمهور روسیه را بر آن داشت تا دو عملیات نظامی را برای
مبارزه با شورشهای مسلحانه در چچن انجام دهند. به نوعی، از آغاز دهه 1990، چچن
برای روسیه همان چیزی شد که افغانستان برای اتحاد جماهیر شوروی بود، تقریباً با
همان بازیگران اصلی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم درگیر بودند. عربستان سعودی به
ویژه از بسیاری از شورشیان حمایت عقیدتی و مادی کرد. پوتین با گذشت زمان توانسته
است عضویت چچن در فدراسیون روسیه را از طریق توسعه اقتصادی و مهمتر از آن از طریق
سازگاری اجتماعی، مذهبی و حتی نظامی تحریک کند. دیگر نمی توان انتظار داشت که چچنی
ها دین خود، اسلام را رها کنند و روسی شوند. آنها به اسلام گرویدند، البته نوع جدیدی
از اسلام در مقایسه با سلفی گری سعودی که به آنها اجازه می داد روس و چچن باشند.
صحنههایی از مردان ریشو در لباسهای رزمی روسی، با پرترهها و نمادهای یک جنگجوی
شورشی سابق، اخمت/آکسمت قدیروف، که شعار «الله اکبر» میخواند، میتواند برای
ناظران غربی گیجکننده و سرگردان باشد. اما این نوعی ادغام است که رهبران روسیه مایل
به اجرای آن بودند تا بتوانند 25 میلیون مسلمان روسیه را حفظ کنند و از استفاده سایر
دولتهای ملت از آنها به عنوان ابزار بیثباتی و آشفتگی در اتحادیه جلوگیری کنند.
رهبران روسیه نه تنها برای بازسازی اقتصادی چچن تلاش کردند. مهمتر از همه، آنها به
رهبران جدید چچن در تعریف و پالایش اسلام کمک کردند و به آنها کمک کردند تا اولین
کنفرانس بین المللی اسلامی را که به پاسخ به این سؤال اختصاص داشت، سازماندهی و
برگزار کنند: اسلام سنی چیست؟ این ابتکارات نتیجه داد: در اولین روز عملیات نظامی
در اوکراین، جمهوری چچن 10000 سرباز نخبه را برای کمک به بیرون راندن نیروهای مسلح
اوکراین از منطقه دونباس فراهم کرد. برای درک اهمیت و مقیاس آشتی که مسلمانان چچنی
را مجدداً در فدراسیون روسیه ادغام کرد، تصور کنید اگر دولت فدرال ایالات متحده به
قبایل بومی آمریکای مستقل این آزادی را بدهد که نیروهای مسلح خود را ایجاد کنند،
ادیان و فرهنگ های بومی خود را بازسازی کنند، و اشکال حکومتی خود را ایجاد کنند؛ زیرا
این همان کاری است که روسیه برای جذب مسلمانان بومی چچن و تا حدی کمتر و درجات
مختلف در نزدیک به ده ها منطقه دیگر با اکثریت مسلمان از جمله آدیگه،
باشقورتوستان، داغستان، اینگوشتیا، کاباردینو-بالکاریا، و کاراچایوو-چرکسیا اوستیای
شمالی و تاتارستان
رسانه ها و سیستم های اطلاعاتی:
تنوع فناوری و سیستم های ارتباطی به جای فناوری تولید
شده در غرب. جنگ ها در میدان های جنگ انجام می شود. اما روایت های جنگ در رسانه ها
و مؤسسات انتشاراتی ساخته می شود. تولید رمان دیگر محدود به کتاب، روزنامه، رادیو
و تلویزیون نیست. فناوری اطلاعات دیجیتال جدید فضای رسانهای را به گونهای گسترش
داده است که قبلاً دیده نشده بود. رهبران و رهبران روسیه در سراسر جهان دریافته
اند که موفقیت غرب بدون اینکه رسانه ها بگویند موفقیت آمیز نیست.
به همین دلیل، هر قدرت بزرگ منطقهای یا جهانی، پلتفرمهای
رسانه ملی چندزبانه خود را که داستانها، دیدگاهها و روایتهای خود را به جهان –
بهویژه منطقه مورد نظرشان، پخش میکند، بودجه، حمایت و/یا تبلیغ میکند. تأثیر.
رهبران روسیه فهرستی آینه ای از پلتفرم های رسانه ای ساخته اند - از کانال های تلویزیونی
ماهواره ای با الهام از CNN،
مانند دارایی های دیجیتال اسپوتنیک و RussiaToday،
تا پلتفرم های دیجیتالی که از توییتر (VK)،
یوتیوب (rutube) و
هر ابزار دیگری تقلید می کنند. تأثیرگذاری، متقاعدسازی و انتشار اطلاعات.
سیستم های بانکی:
جابجایی پول در سراسر جهان مانند انتقال خون به بدن
انسان است. اهداف و دلایل انتقال پول بسیار زیاد است. این می تواند به همان اندازه
عادی باشد که کسی چند صد دلار از شهر نیویورک، ایالات متحده آمریکا، برای مادری بیمار
در Wau،
سودان جنوبی بفرستد. یا به پیچیدگی تامین مالی یک مشارکت تجاری بین دو نهاد، یکی
در آلبانی و دیگری در زیمبابوه.
در همه موارد، افراد یا نهادهایی که انتقال پول را انجام
می دهند احتمالاً از سوئیفت استفاده می کنند که مخفف انجمن جهانی ارتباطات مالی بین
المللی است. قرار بود این سیستم یک سیستم خنثی باشد که بانک ها بتوانند از آن برای
ارسال ایمن پیام به یکدیگر استفاده کنند. با گذشت زمان، این سیستم به سیستم تعیین
کننده برای دنیای بانکداری و مالی تبدیل شده است و بیش از 11000 بانک عضو را در بیش
از 200 کشور و منطقه در سراسر جهان به هم متصل می کند. علیرغم ماهیت فنی آن، به یک
ابزار سیاسی نیز تبدیل شده است. از آنجایی که ده بانک مرکزی غربی بر سوئیفت نظارت
میکنند – بانکهای بلژیک، کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، هلند، بریتانیا،
ایالات متحده، سوئیس و سوئد – دولتهای غربی از آن برای تنبیه دولتهای ملی
استفاده کردهاند. می خواهد از دنیای مالی جهانی جدا شود. مطمئناً، زمانی که روسیه
عملیات نظامی خود را در اوکراین آغاز کرد، بسیاری از بانک های روسی از سیستم سوئیفت
حذف شدند. با این حال، سابقه ای که غرب در سال 2012 بانک های ایرانی را از سیستم
سوئیفت جدا کرد، روسیه را بر آن داشت تا کار بر روی توسعه یک سیستم جایگزین را
آغاز کند. چنین سیستمی اخیراً فعال شده است و مقامات روسی گفته اند که تا می 2022،
حدود 400 بانک از سراسر جهان از آن استفاده می کنند. با این حال، به نظر میرسد که
رهبران روسیه از کشورهای بریکس برای توسعه جایگزینی برای سوئیفت حمایت میکنند.
این تحولات گواه روشن و قانع کننده ای است که نشان می
دهد جهان در حال تحولی به بزرگی آن چیزی است که در نیمه اول قرن بیستم رخ داد. این
تغییر تنها به جنگ اوکراین مربوط نمی شود. نقطه شروع میتواند گسترش COVID-19 در سال 2020 باشد. با این
حال، همهگیری و جنگ در اوکراین با هم بسیاری از نابرابریهای سیستمی را آشکار
کرده و نارضایتیهای تاریخی بدون رسیدگی را آشکار کردهاند. این اکتشافات چشم
انداز تغییر جهانی، حتی تغییرات بنیادی را، اگر مطلوب نباشد، مطلوب می کند. به نوعی،
سال 2020 برای جهان همان چیزی است که سال 2011 برای جهان عرب بود - اگرچه نتایج
مهمتر از قبل بود.
در سال 2011، بخش کوچکی از جامعه در کشور کوچکی در جهان
عرب، تونس، به اعتراض به بی عدالتی، فساد و سوء استفاده از قدرت برخاستند. اکثریت
جمعیت نپیوستند. اما اکثریت مردم و نخبگان حاکم هیچ ردی ندارند. در نتیجه، رئیس
جمهور بن علی از کشور فرار کرد و رژیم سقوط کرد و کشور را از ظلم حکومت یک نفره به
فلج شدن سیاست حزبی سوق داد. جنگ در اوکراین جنگ بین روسیه و غرب است. بقیه جهان،
که دو سوم جهان تخمین زده می شود، توسط یک نظم جدید جهانی تهدید نمی شود. بنابراین،
سکوت آنها برای تأیید چالش روسیه در برابر نظم جهانی کنونی، نظمی که توسط غرب ایجاد
و اداره می شود، کافی است. کسانی که بیشترین سود را از نظم جهانی کنونی برده اند،
بیشترین آسیب را از فروپاشی آن برده اند. اینجاست که ایالات متحده وارد عمل می شود.
از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده
اعتبار این رویداد را پذیرفته و به عنوان تنها ابرقدرت روی زمین عمل کرده است. به
این ترتیب، ایالات متحده مجموعه ای از رویدادها را آغاز کرد که سابقه خطرناکی را
برای آنچه امروز در حال رخ دادن است ایجاد کرد. اگرچه جنگ در اوکراین را نقطه عطفی
معرفی کردیم، اما باید تاکید کرد که همه رویدادها از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر
شوروی به بعد به هم پیوسته هستند و تأثیری انباشته داشتند که رویدادهای مهم امروز
را ممکن کرد. این مقاله فضایی برای فهرست کردن همه این رویدادها ندارد. تنها به
ذکر یک مورد گویا از چنین سوابق خطرناکی بسنده می شود: حمله آمریکا به عراق در سال
2003.
دولت بوش با بهره گیری از حسن نیت ناشی از حملات به ایالات
متحده در 11 سپتامبر 2001 (همچنین به نام 11 سپتامبر) و پس از حمله به افغانستان،
محل برنامه ریزی حملات 11 سپتامبر، مدعی شد که دولت صدام حسین تهدیدی برای امنیت
ملی ایالات متحده بود زیرا این کشور سلاح های کشتار جمعی تولید کرده بود. پس از
ناکامی در دستیابی به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر مجوز جنگ، به
دلیل شواهد فزاینده مبنی بر عدم وجود سلاح های کشتار جمعی در عراق، دولت «ائتلافی
از مشتاقان» را تشکیل داد که عمدتاً دولت-ملت های غربی بودند و به عراق حمله کردند
و آن را اشغال کردند. به هر حال.
برای دیدن ارتباط بین این رویداد و اینکه چگونه دولت-ملت
های دیگر از برتری نظامی خود برای قلدری یا حمله به دولت-ملت های ضعیف تر و مستقل
استفاده می کنند، نیازی به قدرت ذهنی زیادی نیست. اگر ایالات متحده بتواند به دلایل
امنیت ملی استناد کند و به کشور مستقل دیگری در 6000 مایل دورتر از مرزهایش حمله
کند، چه چیزی روسیه را از استناد به همین دلیل جلوگیری می کند - تهدیدی برای امنیت
ملی؟ تهدیدی از سوی کشوری، اوکراین، که روسیه با آن 1400 مایل مرز مشترک دارد و
تنها 471 مایل از پایتختش مسکو فاصله دارد؟
تحلیل مبتنی بر واقعیت، معضل دولتهای غربی را نشان میدهد:
آنها نمیتوانند سایر دولتهای قدرتمند را انکار کنند که بارها برای خود ادعا کردهاند.
تاریخ قدرت دارد. بنابراین، بازیگران قدرتمند باید به این فکر کنند که چگونه تاریخ
را می سازند و چه سابقه ای ایجاد می کنند. در غیر این صورت، آنها در نهایت یک فیلمنامه
وحشتناک برای آینده خود می نویسند و کنترل پایان آن را از دست می دهند.
ایالات متحده به دلیل قدرت و نقشی که از زمان آخرین درگیری
مسلحانه در اروپا داشته است، از جایگاه ویژه ای در جهان برخوردار بوده است. از نقش
رهبری خود استفاده کرده است و سیستم های جهانی را به گونه ای شکل می دهد که به آن
اجازه می دهد موقعیت مسلط خود را در جهان حفظ کند. به هر حال، این قرن آمریکا بود.
نحوه نگارش فصل بعدی داستان این قدرت جهانی در این دهه مشخص خواهد شد. نیروهای
داخلی، اعمال شده توسط سیستم های داخلی، اجتماعی و غیره. ترکیب با نیروهای خارجی،
اعمال شده توسط بخشهایی از جهان که در «صلح رفاه» که جهان غرب از آن برخوردار
است، شرکت نکردهاند، واقعیت جدیدی را ایجاد میکند - واقعیتی که به شدت با واقعیت
قبل از 2020 متفاوت است.
حدود 600 سال پیش، ابن خلدون، مورخ برجسته اجتماعی تمدن
اسلامی، این نظریه را مطرح کرد که دولت ها مانند انسان ها دارای طول عمر طبیعی
هستند. او مدعی شد که رهبران دولتهای ملت، نظامهای اجتماعی و سیاسی را طراحی میکنند
که در نهایت مسیر رشد، قدرت، افول و مرگ را از پیش تعیین میکنند. اما این که
جامعه انسانی (تمدن) با پیروی از یک سیر چرخه ای که در آن یک سلسله یا نظام مسلط
جایگزین دیگری می شود، تحمل خواهد کرد و به سفر خود ادامه خواهد داد. به نظر می
رسد که ما در چنین دوره گذار زندگی می کنیم، در آستانه یک دوره جدید.